کد مطلب: ۳۷۴۰
تعداد بازدید: ۵۷۲
تاریخ انتشار : ۱۵ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۲:۰۰
امر به معروف و نهی از منکر| ۱۶
انحراف هر شهروندی، در سرنوشت کل یا بخشی از جامعه اثر می گذارد، و درست به همین دلیل است که باید گفت: کسی حق ندارد حقّ دخالت شهروندانی را که امر به معروف و نهی از منکر می کنند، انکار کند و بگوید به دیگران مربوط نیست.
پیش از این بیان شد که محدوده امر به معروف و نهی از منکر ناهنجاری های آشکار اجتماعی است که در سرنوشت جامعه دخالت داشته، و سرنوشت همه افراد در آن جا به هم گره خورده است، بنا بر این انحراف هر شهروندی، در سرنوشت کل یا بخشی از جامعه اثر می گذارد، و درست به همین دلیل است که باید گفت: کسی حق ندارد حقّ دخالت شهروندانی را که امر به معروف و نهی از منکر می کنند، انکار کند و بگوید به دیگران مربوط نیست.
اینک برای روشن تر شدن این حقیقت از مثال دیگری استفاده می کنیم. آیا در برابر بیماری واگیردار، هنگامی که دولت ماموران خود را برای درمان مبتلایان و جلوگیری از شیوع بیشتر بسیج می کند، کسی حق دارد بگوید: به شما چه ربطی دارد؟ من بیمار می شوم و جان من به خطر می افتد، چرا در زندگی شخصی من دخالت می کنید؟! همه به او جواب می دهند: سلامت تو از سلامت دیگران جدا نیست و بیماری تو سبب بیماری دیگران می شود، به همین دلیل به همه مربوط است، در نتیجه باید این حقیقت را پذیرفت که انجام این دو وظیفه از آثار زندگی گروهی انسان ها و از حقوق و واجبات اجتماعی محسوب می شود.[1] آیت الله مصباح یزدی در شرح و تبیین این مبنای عقلی امر به معروف و نهی از منکر، مطالب سودمندی دارند که خلاصه ای از آن را طرح می کنیم.
 


دو گرایش در زمینه مسئولیت اجتماعی افراد

 
 
کسانی که در قالب علوم سیاسی و فلسفه سیاست درباره اداره جامعه بحث کرده ‌اند، این مسئله را نیز مطرح کرده ‌اند که آیا باید مدیریت جامعه بر عهده نهاد مشخّصی به نام دولت، حکومت یا تعبیراتی از این ‌قبیل باشد و دیگر مردم، برای مدیریت جامعه نه وظیفه ‌ای دارند و نه حقّی، یا این که غیر از هیئت حاکم رسمی، کسان دیگری نیز در مدیریت جامعه نقشی مؤثّر دارند، و نه ‌تنها ایفای چنین نقشی حق آنان، بلکه به یک معنا وظیفه آنان نیز هست. این، دو دیدگاه متقابل است که هریک از آن ها لوازم ویژه خود را در پی دارد.
(دیدگاه اوّل): گرایش غالب امروز حاکم بر جهان غرب این است که مردم جامعه باید در انجام خواسته های فردی خود، هر چه بیشتر آزاد باشند و هیچ مسئولیتی در برابر اداره جامعه بر عهده افراد نیست، و تنها گروه خاصی را همین مردم انتخاب و تعیین می کنند تا حدّ لازم و ضروری مدیریت جامعه را عهده دار شوند و در اجرای مقرّراتی که خود مردم وضع می کنند، سهیم باشند و هر یک از افراد باید حق تصرّف در زندگی مردم را داشته باشد، و هر یک از افراد باید از بیشترین آزادی در رفتار خود برخوردار باشند. این آزادی شامل فعّالیت های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی می شود و دولت تنها حق دارد آن اندازه ای که برای حفظ نظم جامعه ضروری است، در امور مردم دخالت کند؛ نه بیش از آن.
این گرایش را، به طور عام، لیبرالیسم می نامند. بر این اساس، حدّاکثر آزادی برای افراد ثابت می شود، امّا آنان در برابر مشکلات اجتماعی مسئولیتی ندارند. بنا بر این گرایش، اگر در جامعه ای حوادثی - چه حوادث طبیعی و چه حوادث اجتماعی - پیش آید که برای قشر خاصّی در جامعه، یا حتّی برای اکثریت مردم مشکلاتی به وجود آورد، افراد هیچ مسئولیتی برای رفع این مشکلات ندارند. بر اساس این نظریه سکولاریستی فردگرایانه و انسان محور، حتّی اگر در جامعه ای، مردم زیادی به فقر مبتلا باشند، کسانی که ثروت های هنگفت دارند، حق دارند برای جلوگیری از پایین آمدن نرخ کالاهایشان، کالاهای افزوده خود را به دریا بریزند یا بسوزانند؛ البته ممکن است بین آن ها کسانی باشند که به اقتضای عاطفه انسانی یا مذهب خاص، به ارزش های اخلاقی پایبند باشند و در این جهت تلاشی صورت دهند.
(گرایش دوّم): در مقابل گرایش پیش‌ گفته، گرایش دیگری وجود دارد که اساسش یک دیدگاه فلسفی و عقلانی و یا اعتقاد مذهبی است. بر این اساس، هر فردی در برابر افراد دیگر و جامعه مسئول است، و چنان نیست که هر کس بتواند در زندگی، به هر قدر و شکلی که بخواهد، فعالیت کند و نگران دیگران نباشد. فعالیت های اقتصادی هم تا آن حدّ آزاد است که به منافع کلّ جامعه ضرر نزند. بر این اساس جامعه مانند یک پیکر است؛ پیکر انسان از چند دستگاه (همچون دستگاه بینایی و شنوایی) یا سیستم (همچون سیستم عصبی، تنفّس و گوارش)، و هر یک از این ها، از چند عضو تشکیل شده اند و هر عضوی میلیون ها و میلیاردها سلول دارد. اگر بخشی از این سیستم کلّی، ناقص ماند، به کلّ بدن ضربه می خورد.
برای نمونه، اگر دستگاه گوارش کارش را به ‌درستی انجام ندهد، خون هم به ‌درستی ساخته نخواهد شد و اگر خون سالم به همه بدن نرسد، تمام اندام ‌ها در معرض ضعف و ناتوانی قرار خواهند گرفت. بنا بر این بخش های بدن همه به هم ربط دارند و بر یکدیگر تأثیر و تأثّر متقابل دارند؛ و همه در برابر هم مسئول اند. به همین گونه، هر یک از انسان ها در جامعه مانند سلول های پیکر انسان به هم پیوسته اند. افراد در درون یک جامعه، نباید تنها به خود بیندیشند، بلکه باید به فکر همشهریان، همسایگان و نزدیکان خود نیز باشند. آنان باید بدانند که نفع شخصیشان در صورتی ضمانت بقا خواهد یافت که دیگران هم سهمی در آن داشته باشند. این گرایش کلّی، در درون خود، مکاتب مختلفی را جای داده است. مکاتبی در غرب همچون سوسیال ‌دموکراسی نیز از آن سخن گفته ‌اند و در ادیان الهی به‌ ویژه دین اسلام نیز این نظریه با ویژگی ‌هایی مطرح گردیده است.
 

 
نتیجه دو دیدگاه

 
 
حال با توجّه به این دو نظریه، نقش مردم در مدیریت جامعه تفاوت می ‏کند؛ بر اساس گرایش لیبرالیستی (نظریه اوّل)، هیچ فردی در برابر دیگران احساس مسئولیت نمی‏ کند، مگر آن که کسی بر اساس عاطفه یا وجدان خود کارهایی انجام دهد، لذا نمی توان انسان را ملزم کرد که حتماً مسئولیتی را بپذیرد، و به جز هیئت حاکمه خاص و تعداد محدودی که برای جلوگیری از بی نظمی و هرج و مرج تعیین شده اند، دیگران فقط به زندگی خود می پردازند و هیچ وظیفه ای در برابر دیگر اعضای جامعه احساس نمی کنند. امّا بر اساس نظریه دیگر (دوّم)، افراد باید در برابر یکدیگر احساس مسئولیت کنند و در شرایط بحرانی خاص، همانند زمان وقوع زلزله، سیل، جنگ، و شیوع بیماری خاص به هم یاری رسانند. در این‌گونه نمونه‌ ها، تقریباً تمام کسانی که گرایش اجتماعی دارند و قائل به اصالت جامعه ‌اند، به‌ گونه ‌ای می ‏پذیرند که همه مردم باید در چنین نمونه ‌هایی با یکدیگر مشارکت کنند. امّا کسانی معتقدند در شرایط عادی هم، افراد در برابر دیگران مسئول‌ اند. برخی بر آن ‌اند که در دین اسلام، انسان فقط در مقابل خدا وظایف فردی را بر عهده دارد؛ در حالی ‌که این تنها بخشی از وظایف ماست. بخش بزرگ مسئولیت ‌های انسان در ارتباط با دیگران است. برای یک انسان مسلمان و مؤمن و متعهّد کافی نیست که فقط واجباتی که مستقیماً بر عهده خودش آمده، انجام دهد، بلکه افزون بر این ها، موظّف است که در اصلاح جامعه‌ اش بکوشد.
 


عمومیّت امر به معروف و نهی از منکر

 
 
در کشورهای اروپایی و بسیاری از کشورهای دیگر، مردم در برابر بعضی مسائل حسّاس ‌اند و اگر کسی تخلّفی کند، عکس ‏العمل نشان می ‏دهند. مثلاً اگر کسی مقرّرات راهنمایی و رانندگی را رعایت نکند، افزون بر برخوردی که دستگاه ‌های انتظامی با او می ‌کنند، مردم نیز حسّاسیت نشان می ‏دهند؛ مثلاً فوری ماشین ‏های مجاور بوق می ‏زنند و متخلّف را تحت فشار قرار می ‏دهند. این خود نوعی نهی از منکر است. پس قسمی از امر به معروف و نهی از منکر در همه جوامع بشری وجود دارد. دلیل آن نیز این است که همه مردم متوجّه شده ‌اند که اگر بنا باشد در یک زندگی اجتماعی کسانی از قانون تخلّف کنند، سنگ بر روی سنگ بند نمی‌ شود و دودش به چشم همه مردم خواهد رفت.
پس این امری عقلی است که اگر در جامعه ‌ای، مقرّراتی که به نفع جامعه است، رعایت نشود، دیگران باید حسّاسیت نشان دهند؛ نه آن که منتظر شوند تا پلیس یا مأموران دولتی جلوی آن عمل را بگیرند. پلیس، در واقع نیرویی کمکی برای جلوگیری از قانون ‌شکنی ‌هاست و این مردم‌ اند که باید خود حسّاس باشند تا عمل ناپسندی واقع نشود. حسّاسیت هر جامعه ‌ای که پیشرفته ‏تر و متمدّن‌ تر باشد، در برابر وضع و عمل به قانون بیشتر است؛ به‌ ویژه مردم به آن امور که نفع آن را همه آن ها تشخیص می‌ دهند، امر به معروف، و از آن امور که ضررش را همه ایشان می‌ فهمند، نهی از منکر می ‏کنند. پس، امر به معروف و نهی از منکر امری عقلی است و مسئله اساسی این است که اصل مبارزه با کار ناشایست و ناروا نه‌ تنها در جامعه اسلامی، بلکه در همه جوامع مطرح است. حال تعیین این که واقعاً چه عملی منکر است و چه عملی معروف، کلام دیگری است که خود جای بحث دارد.
 

 
مسئولیت افراد در برابر نیازهای معنوی جامعه

 
 
کسانی که معتقد به مسئولیت افراد در برابر یکدیگرند به دو دسته کلّی تقسیم می ‏شوند؛ 1- یک دسته معتقدند مسئولیت هر فردی در برابر جامعه، فقط در حدّ نیازهای ضروری مادّی جامعه است. پس فقط در زمان قحطی، زلزله، شیوع بیماری واگیر و مواردی از این ‌قبیل باید به کمک مردم شتافت. این دسته، در برابر امور اخلاقی و معنوی مسئولیتی قائل نیستند. این همان گرایش سوسیالیستی است که کمابیش در بعضی از کشورها امروزه نیز طرف ‌دارانی دارد. در برخی کشورهای غربی نیز که احزاب سوسیالیست یا سوسیال‌ دموکرات حکومت را اداره می‌ کنند این مباحث مطرح می‌ گردد؛ برخلاف آن کشورهای غربی ‌ای که به دست لیبرال ‌ها و لیبرال‌ دموکرات‌ ها اداره می ‏شوند؛ چراکه آنان این ‌چنین، دغدغه مسائل اجتماعی را ندارند.
2- دسته دیگر معتقدند که انسان ‌ها نه ‏تنها در برابر نیازهای مادّی جامعه، بلکه نیازهای معنوی هم مسئول ‌اند و حتّی مسئولیّتشان در برابر امور معنوی بیش از نیازهای مادی است. طرف ‌داران این دیدگاه، عمدتاً پیروان ادیان الهی‌ اند که بارزترین مصداقشان، پیروان اسلام هستند. فرق اساسی جهان‌ بینی اسلامی با جهان ‏بینی ‏های غربی، اعم از لیبرال و سوسیال، این است که مسلمانان بر اساس تعالیم دینی معتقدند که هر فردی افزون بر این که موظّف است نیازمندی ‌ها و منافع خود را تأمین کند تا سربار دیگران نباشد، باید به فکر تأمین نیازمندی ‌های دیگران نیز باشد و این نیازمندی ‌های دیگران هم منحصر به نیازمندی‌ های مادّی نیست، بلکه نیازمندی ‌های معنوی، روحی و اخلاقی را هم شامل می ‏شود.[2]
 


خودآزمایی

 
 
1- دو گرایش در زمینه مسئولیت اجتماعی افراد و نتیجه آن دو را بیان کنید؟
2- آیا افراد در برابر نیازهای معنوی جامعه مسئولیت دارند؟ توضیح دهید.
 

پی‌نوشت‌ها


[1] برگرفته از کتاب: امر به معروف و نهی از منکر در آیینه قرآن کریم ص 61 و 62.
[2] بزرگترین فریضه (محمّد تقی مصباح یزدی) ص 18 تا 34 (با تلخیص).

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
مسلم زکی‌زاده
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: